لینک باکس افزایش بازدید
کارنامه سیاه منافقین
این سازمان رفته رفته به رودررویی مستقیم با نظام جمهوری اسلامی پرداخت و در تاریخ30 خرداد 60 با صدور اطلاعیهای، رسما وارد جنگ مسلحانه با نظام شد و برای براندازی حکومت اسلامی از طریق مسلحانه خیز برداشت. بعد از این تاریخ بود که موج ترورهای گسترده سازمان در نقاط مختلف کشور، اقشار گوناگون مردم و نیز مسئولان نظام را آماج قرار داد که چند نمونه از آن به قرار ذیل است:
ـ انفجار در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی از اقدامات این سازمان است که در آن آیتالله بهشتی و 72 تن از مسئولان نظام به شهادت رسیدند.
ـ روز هشتم شهریور 1360، نیز محمدعلی رجایی که به دنبال عزل بنیصدر به ریاست جمهوری انتخاب شده بود و محمد جواد باهنر نخست وزیر در اثر انفجار بمب در محل دفتر نخست وزیری به شهادت رسیدند. این بمب توسط یک عنصر نفوذی سازمان به نام مسعود کشمیری کار گذاشته شده بود.
ـ طی دو سال 1360 و1361 تعداد 366 مورد ترور مردم عادی در استان تهران توسط اعضای سازمان مجاهدین انجام شد. 53 درصد از این افراد کارمند نهادهای دولتی بودند که 36درصد آنها شاغل در سپاه، ارتش، بسیجی و شهربانی بودند. بنابراین بقیه64درصد ترورشدگان مردمی دارای مشاغل غیرنظامی و آزاد بودند که تنها جرم آنها داشتن ظاهری حزباللهی یا قرار گرفتن در تیررس تیمهای شکار سازمان مجاهدین بوده است.
ـ تیمهای ترور سازمان ائمه جمعه را نیز هدف قرار دادند و شخصیتهایی مانند آیتالله صدوقی (امام جمعه یزد)، آیتالله دستغیب (امام جمعه شیراز)، آیتالله مدنی (امام جمعه تبریز) را مظلومانه به شهادت رساندند.
ـ در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، این سازمان با استخبارات عراق، همکاری تنگاتنگی داشته و ماموریتهای اطلاعاتی را برای عراقیها در خاک ایران به انجام میرسانده است.
ـ در سال1377 موج جدیدی از تخریب و ترور به دستور صدام توسط سازمان مجاهدین در ایران آغاز گشت. در اول شهریور آن سال، سید اسدالله لاجوردی دادستان اسبق دادگاههای انقلاب و رئیس سابق سازمان زندانها توسط دو تروریست اعزامی سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسید.
ـ در 21 فروردین 1378 طی یک اقدام تروریستی دیگر، سرلشگر صیاد شیرازی به شهادت رسید.
ـ پس از جنگ خلیجفارس، منافقین در سرکوب قیام مردم جنوب عراق و نیز در سرکوب مردم کرد، شرکت فعال داشتند و به مثابه گارد خصوصی صدام عمل میکردند. رفتار وحشیانه و قساوتآمیز آنان در این عملیات چنان بوده که مردم عراق اعم از شیعه و کرد، ارتش و سازمان استخبارات عراق را فراموش کردهاند ولی مجاهدین خلق را فراموش نکردهاند و کینهای فراموش نشدنی از آنان به دل دارند.
ـ گروهک تروریستی منافقین در جریان آشوبهای سال ۸۸ و ۸۹ از حامیان و همراهان نزدیک جریان آشوب داخلی بود. آنان بویژه در اغتشاشات روز ۹ دی ماه ۸۸ و ۲۵ بهمن ۸۹ حضور فعال و علنی همپای آشوبگران داشتند.
ـ مریم رجوی، در هفتههای پایانی سال ۸۹ چندین بیانیه در حمایت از میرحسین موسوی، مهدی کروبی و آشوب طلبان داخلی صادر کرده و هدف آنان را با مجاهدین خلق مشترک دانست.
سرکرده منافقین کیست؟
مسعود رجوی سرکرده اصلی این گروهک در سال ۱۳۴۶ در سن ۱۹ سالگی به عضویت سازمان مجاهدین درآمد. وی تا سال ۵۰ سمت بالایی در سازمان نداشت. مسعود رجوی پس از بازگشت از اردن (که به عنوان مترجم هیئت اعزامی با الفتح به آنجا رفته بود) به رده دوم کادر مرکزی سازمان منافقین راه یافت.
در سی خرداد سال 60 مسعود بنی صدر تلاش کرد با کشاندن تمام هواداران خود به خیابانها در حمایت از بنی صدر مقابل نظام اسلامی بایستد اما پس از آنکه امام خمینی در پی رای عدم کفایت به بنی صدر امام ، فرمان عزل بنیصدر را امضا کرد، مسعود رجوی به همراه وی از تهران با لباس زنانه به پاریس گریخت.
در این حین مسعود رجوی پایگاه فرماندهی سازمان منافقین را در فرانسه قرار داده بود. اما پس از مدتی دولت فرانسه به مسعود رجوی برای خروج از خاک فرانسه فشار آورد. با اخراج از فرانسه رجوی به دامان صدام گریخت و با دادن وعدههایی به رهبر دیکتاتور عراق راهی این کشور شد تا دور جدیدی از تروها وعملیاتهای مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی را سازماندهی کند.
آیت الله ری شهری وزیر اسبق اطلاعات کشورمان در کتاب خاطرات سیاسی خود، در بارهٔ انتقال رجوی از فرانسه به عراق می نویسد: «با روی کار آمدن دولت گلیستها در فرانسه میل دولت آن کشور به بهبود روابط با ایران افزایش یافته و هیأتهایی از طرفین از دو کشور دیدار کردند. شرط دولت ایران برای بهبود روابط با فرانسه اخراج مجاهدین بوده است. دولت فرانسه نهایتاً ضرب الاجلی برای خروج رجوی تعیین میکند».
به گفتهٔ ری شهری دولتهای اتریش و اسپانیا و برخی دولتهای دیگر خبر درخواست پناهندگی رجوی و رد آن را به دولت ایران اعلام کرده بودند و همزمان دولت ایران در تلاش بود با استفاده از پلیس بینالملل وی را بازداشت و به ایران منتقل کند.
وی مینویسد که « منافقین ابتدا قصد رفتن به سوئیس را داشتند اما پس از آنکه از قصد دولت ایران برای همکاری با اینترپل مطلع شدند راه عراق را در پیش گرفتند».
مسعود رجوی به همراه تعداد کثیری از اعضای فرقه اش در تاریخ 17 خرداد 1365 وارد بغداد شدند و مورد استقبال رسمی معاون رئیسجمهور وقت عراق قرار گرفت. رجوی پس از استقرار در عراق و حمایت همه جانبه از وی توسط صدام، گروهی مسلح تحت عنوان «ارتش آزادیبخش ملی» را تشکیل داد. از این تاریخ به بعد رجوی و گروهش به طور کامل در اختیار دستگاه اطلاعاتی عراق قرارگرفتند و به مجری بیچون و چرای اوامر صدام تبدیل شدند که البته تحت حمایت مالی، پشتیبانی و تبلیغی صدام نیز قرار داشتند.
یک هفته پس از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل از سوی ایران، سازمان منافقین به رهبری رجوی در تاریخ سوم مرداد 67، عملیاتی با نام «فروغ جاویدان» را در تجاوز به مرزهای ایران آغاز نمود. در این عملیات که چهار هزار نفر از نیروهای سازمان در آن شرکت داشتند، نیروهای سازمان با استفاده از تسلیحات اهدایی صدام و دیگر کشورهای عربی، از سر پل ذهاب و اسلام آباد غرب آغاز کردند. نیروهای سازمان به زعم خود قصد داشند در مدت 33 ساعت و در 5 مرحله، خود را به تهران برسانند، ولی با مقاومت رزمندگان اسلام مواجه شدند و و با هلاکت بسیاری از نفرات منافقین شیرازه این گروه از هم پاشید.
در طول مدت حضور رجوی در عراق، وی با دستگاه اطلاعاتی عراق همکاری کامل داشت. پس از سقوط صدام، در میان انبوه اسناد و مدارکی که به دست مردم افتاد، فیلمهایی از دیدارهای مکرر مسعود رجوی با بلندپایگان امنیتی رژیم صدام به دست آمد. این فیلمها بطور مخفی توسط دستگاه امنیتی عراق گرفته شده بود تا در آینده در لحظه مناسب از آن استفاده کنند.
ده سال است که هیچ خبری از رجوی نیست
با اشغال خاک عرق توسط نیروهای آمریکایی وضعیت گروهک منافقین نیز با هاله ای از ابهام مواجه شد. اعضای این سازمان در اردوگاهی به نام قرارگاه اشرف اسکان داده شدهاند و ارتش آزادیبخش خلع سلاح شد. تعدادی از اعضای مجاهدین بدلیل شرایط سخت بعد از جنگ از سازمان جدا شدند که برخی از آنها به ایران برگردانده شده و برخی دیگر به کمپ دیگری در شمال عراق منتقل گردیدند. اما سایر اعضای سازمان در قرارگاه اشرف حضور دارند.
سرکرده گروهک منافقین، از فروردین سال 1382 یعنی درست از زمان حمله آمریکا و هم پیمانانش به عراق تاکنون، هیچ گونه حضوری در مجامع عمومی نداشته و حتی تصاویر جدیدی نیز از وی منتشر نشده است.
سایت این سازمان تروریستی دو بخش مجزا به نام مسعود و مریم رجوی دارد. با اینکه در باکس مربوط به مریم رجوی اخبار، تصاویر دیدارها و فیلمهای وی انعکاس می یابد اما در باکس مربوط به مسعود قریب به ده سال است که هیچ خبر، صوت و فیلم تازه ای یافت نمی شود. آخرین مورد مربوط به زیارت عتبات عالیات وی در سال 80 است. جالب اینکه به جز عکسهای قدیمی وی که برای همه آشناست حتی یک عکس جدید ازرهبر این گروهک انتشار نیافته است. برای پاسخ به این سوال که مسعود کجاست گزینه های متعددی مطرح می کنند که در ذیل می آید:
گزینه اول: مرگ مسعود رجوی
این موضوع سبب شد تا بسیاری به این نتیجه برسند که رجوی در حمله جنگنده های آمریکایی به اردوگاه اشرف، در خلال حمله علیه صدام، به همراه 20 تن دیگر از اعضای این گروهک از بین رفته است. برخی شواهدی که برای این گزینه مطرح هست عبارتند از:
ـ «میلاد آریایی» از اعضای سابق منافقین با بیان چگونگی مذاکره منافقین با نیروهای آمریکایی در جریان حمله سال 2003 به عراق می گوید: در مذاکره با آمریکایی ها، شخصی به جز مسعود رجوی وارد مذاکره شد؛ بنابراین، این روشن است که اگر مسعود رجوی در صحنه حضور داشت، دلیلی نبود که مهدی براعی به جای رهبر سازمان وارد مذاکره با آمریکایی ها شود.
ـ «منظر. ل» از شهروندان اهوازی که به مدت سه سال از ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ به عنوان مترجم فاطمه اروانی با مجاهدین همکاری می کرد و اینک از سازمان مجاهدین جدا شده نیز بر این باور است که در بمباران ناحیه ای در شهر اشرف که محل برگزاری کنسرت های موسیقی سازمان بود، مسعود رجوی کشته شد. او این اطلاع را از اروانی نقل می کرد که در آن دوره فرماندهی اشرف را بر عهده داشت.
ـ از نوزدهم فروردین سال 1382 تا کنون، تلویزیون منافقین در هر بهار و در برخی مناسبت های معدود اقدام به خواندن پیام مکتوبی از مسعود رجوی ـ که توسط مجری تلویزیون یا مریم رجوی یا پس زمینه تصویری قدیمی از وی ـ می کند.
اما آیا خود این امر گزینه مرگ مسعود را بیشتر تقویت نمی کند چون هر کسی می تواند به جای وی پیام کتی بنویسد.
ـ هادی شمس حائری، عضو سابق شورای مرکزی منافقین و از رهبران این گروهک، درباره این پیام های کتبی می گوید: جعل «پیام» تنها برای پاسخ به پرسش آزار دهنده «رجوی کجاست؟» هست، تا بگویند «رجوی هست»؛ اما رجوی هنوز «نیست»، زیرا اگر بود، باید خود را نشان می داد تا نیروهایش او را باور کرده و حضور او بتواند اوضاع نابسامان سازمان را بسامان کند
ـ همچنین «جیمز جفری» از مشاورین ارشد وزیر خارجه آمریکا گفته است: مسعود رجوی از زمان سقوط صدام حسین در تلویزیون این سازمان ظاهر نشده و صدایش هم در رادیوی این سازمان شنیده نشده و هر تصویر و صدایی که از او پخش می شود، از برنامه های ضبط شده مربوط به پیش از سقوط حکومت صدام حسین است... او در بازداشت ما نیست. تا آنجا که ما می دانیم، او هرگز در بازداشت ما نبوده است و تا آنجا که می دانم، او در اروپای غربی یا در خاورمیانه است؛ اما در اردوگاه اشرف نیست.
تنها مستندی که رسانههای غربی برای اثبات زنده بودن وی ارائه می کنند، پیامهای صوتی است که پس از حذف نام این گروهک از لیست سازمان های تروریستی اروپا انتشار یافته است اما کارشناسان فن در صحت و سقم انتساب این پیامها به مسعود رجوی تردید جدی دارند.
ـ بنگاه خبر پراکنی انگلستان نیز در فروردین ۱۳۸۸ نیز به این موضوع اعتراف کرده ومی گوید: «از زمان اشغال خاک عراق توسط نیروهای آمریکایی از آقای رجوی خبری نیست و کسی نمیداند که آیا رهبر مجاهدین هنوز زندهاست یا نه، هرچند اکثرا معتقدند که او مرده است»
گزینه دوم: کودتای مریم و تسویه حساب درونی
گزینه دیگری که برای علت عدم دسترسی به مسعود مطرح هست اینکه وی توسط مریم رجوی یا افراد دیگر درون سازمان تسویه حساب درونی شده باشد.
مطرح کنندگان این گزینه بر این باورند که، به سبب تنفر مردم ایران از مسعود رجوی با نظر حامیان غربی این گروهک وی در تسویه ای داخلی که به «کودتای مریم» موسوم شده، از رهبری این گروهک خلع شده و از سال 82 به بعد این مریم رجوی است که رهبری منافقین را بر عهده گرفته است.
اما درباره اینکه سرنوشت مسعود رجوی چه شده، اطلاعات ضد و نقیضی به دست آمده؛ نخست اینکه گفته می شود رجوی در این تسویه از بین رفته، اما به سبب بسته بودن دایره تسویه کنندگان، مرگ وی افشا نشده و این گونه وانمود شده است که رجوی به سبب ملاحظات امنیتی در مکانی نامعلوم پنهان شده است!
اخبار دیگری نیز از هیأت رهبری این گروهک درز کرده است که حکایت از حبس مسعود رجوی در مکانی بیرون از عراق دارد، به گونه ای که رجوی جز نیازهای اولیه به هیچ امکان دیگری دسترسی ندارد.
یک مورد دیگر که این گزینه را قوی تر می کند اینکه طبق ادعای سازمان منافقین مسعود رجوی خود را رهبر این گروه و مریم را رئیس جمهور منتخب مقاومت (!) می خواند با این ترتیب بایستی رهبر در همه جا در اولویت باشد اما در سایت سازمان منافقین چند مدتی است که باکس مریم را قبل از باکس مسعود آورده تا نشان دهد اکنون مریم است که بر این فرقه رهبری می کند.
ـ مورد دیگر که کودتای مریم را قویتر می کند این است که در چند سال اخیر در تمامی دیدارهای این گروهک با غربیها مریم حضور می یابد و خبری از مسعود نیست حال چنانچه اگر مسعود زنده بود باید حداقل در یک دیدار حضور می یافت تا به شایعات مطرح شده درباره وی پاسخ دهد.
با توضیحات فوق دو گزینه بیشتر تقویت می شود اول اینکه به دلیل مرگ طبیعی یا تسویه حساب درون گروهی مسعود رجوی به درک واصل شده است و گزینه دوم اینکه مسعود زنده است اما با کودتای تیم هوادار مریم کنار گذاشته شده است و احتمالا محبوس است.
نظرات شما عزیزان: